جدول جو
جدول جو

معنی تفنگ بس - جستجوی لغت در جدول جو

تفنگ بس
بست هایی که لوله ی تفنگ را با قنداق محکم کند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ فَ)
تفنگ بردار. (آنندراج). مأخوذ از ترکی کسی که دارای تفنگ است و تفنگ را بر دوش حمل میکند. (ناظم الاطباء). تفنگدار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- تفنگچی آقاسی، منصبی از مناسب امراء دولت صفویه. رئیس تفنگداران. رئیس فوج تفنگدار. و رجوع به تذکره الملوک ص 5، 9، 39، 53 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ)
مرکّب از: تنگ، بار + بست، مخفف بسته، صفت بار و کالا: تنگ بست فروختن، فروختن در دکان نه در انبار که خرج برگردان و حمالی بر آن تعلق گیرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تفنگ چی
تصویر تفنگ چی
آن که در دسته ای نظامی با تفنگ می جنگد یا نگهبانی می دهد
فرهنگ فارسی معین
تفنگ چی
فرهنگ گویش مازندرانی
شل شلی، شل و سفت کردن کار یا حرفی
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش گیری از گیر کردن جسم خارجی در گلوی کودک، از دهستان هزارپی جنوبی بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی